پاتوق پسران
ورود دختران ممنوع 
قالب وبلاگ

باغ نگاه

گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم

وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم

داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو

هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم

مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام

تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم

یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند

انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم

وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها

تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم

تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من

پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم

در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم

سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم

زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی

ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم

حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن

ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم


ترانه اي براي من

این بار تــرانه مــــو واسه یکــی دیگه رنگ میزنم

هفت آسمون رو با دلش یه جور هماهنگ میزنم

اونی که با ترانه هــاش جــون میگیرن ترانه هام

اون که امید بـــــودن میـــــپاشه توی لحظه هام

اونی که با اومدنــش مهر پر از شکوفه کرد

صورتی شــــکوفه رو نشــوند روی پاییز زرد

اونی که تکرار میکنه:

((عروسک دوس داشتنی کی میشــه مال من بشی؟

سر روی شونه ام بذاری دست روی موهام بکشی؟))

اونی که پنهون میـــکنه غمش رو تو ترانه هاش

اونی که پاک و آبیه دوســـت دارم خیلی داداش

هر کدوم از ترانه هـــاش به قیمت ستاره هاس

همیشه تنهاییـش پر از لحـظه های سبز دعاس

داد اش شایان تقدیم به تو اگر چه که لایق تو نیست

هیچ شــعر و هیـــچ تـــرانه ای مثل تـــرانه تو نیست

(سارا فیروزی اصفهانی ترانه سُرا)

 

به نام عشق

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

من در کنار توست اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن

بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن....

بغض تازه

در من ترانه های قشنگی نشسته اند

انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند

انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت

امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند

ازشور و مستی ِ پدران ِ گذ شته مان

حالا به من رسیده و در من نشسته اند ...

من باز گیج می شوم از موج واژه ها

این بغضهای تازه که در من شکسته اند

من گیج گیج گیج ، تورا شعر می پرم

اما تمام پنــــجره ها ی تــو بستـــه اند

 

صداي خيس

ورق می خورد شب ، با پنجه ی تقدير در باران


ومی رقصيد عطر ِ كال ِ كاج ِ پير در باران


نگاه ِ بـِركه ، سرشارازتب ِ رويای وارونه


ومی روييد از ژرفای آن تصوير در باران

..................................................

ميان ِ چشم ها مانده ست سرگردان ، هزاران سال


خمار ِ خواب های خيس وبی تعبير در باران


دل ويك گوشوار ِ كاغذی ، انگيزه ی بودن


ومن ، باران نديده ، دختری دلگير د ر باران


صدای خيس ِ مردی درگلوی تار می روئيد


كسی مثل خودم، مثل خودش درگير در باران


به جرم ِ بی گناهی ، دارهای چشم ها می دوخت


به سرتاپای من ، يك درد ِ دامنگير در باران


غمی كم كم خودش را دررگ ِ ديوانه ام می ريخت


جنون بود وتب ِ رقاصی ِ زنجير در باران


جنون بودآن شب وآئينه ای صد پاره دردستم


ومن حل می شدم با آيه ی تكثير در باران

 

(اشعار برگزيده از وبلاگ هاي شعر)

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ايستگاه پسران و آدرس boystation.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب